وجود دارد فقط کوچکترین نسیم در اوایل صبح امروز و یک موبایل که آویزان در ایوان تبدیل می شود به آرامی. آن را ساخته شده از تخته پاره روی اب و صدف ها و سنگ ها و پرهای جمع آوری بیش از چند روز در ساحل بسیاری از سال پیش. شاید برای دیگران به نظر می رسد مانند یک قطعه از هنر است که تنها یک مادر می تواند عشق. اما زمانی که من خیره در آن به اندازه کافی بلند به من می توانید ببینید بچه ها من زمانی که آنها کوچک بودند gleefully در حال اجرا رایگان در یک گستره وسیعی از ساحل در یک خط ساحلی ناهموار و جمع آوری گنجینه های ما بعد از صحافی به این حلق آویز مصنوع.
در آن روز ما استفاده می شود به سعی کنید به دور با هم به یک خانه گرم و نرم در یک دریاچه در ساحل به عنوان اغلب به عنوان ما می تواند. که است که می گویند ما نمی در واقع تمام آن را که اغلب, اما زمانی که ما آن را مانند یک ویرگول در جمله از زندگی ما — حداقل به صورت گسترده عصری ساعت صرف قایقرانی و یا beachcombing یا خیره از پنجره بیرون را از طریق دوربین دوچشمی در اوایل صبح با مامان تحریک آشامیدنی در دست است.
به بچه ها کردم و خود برنامه شروع به فشرده مانند ما شد و حتی سخت تر را به خارج از شهر. در بالا از بزرگسالان کار می کنند و برنامه سفر وجود دارد فوتبال بازی است که نمی شود از دست رفته یک جشن تولد بهترین دوست مشق شب....آنها همه ما را نگه داشته افسار به صفحه اصلی. در عین حال زمانی که ما موفق به چین و تلاش بسیار دشوار به خارج از شهر ما هرگز پشیمان ساخت آن خاطرات جدید.
ما ذخیره می شود آن خاطرات در خانواده ما بانک و ما درو بر آن خوبی در زمانی که ما نیاز به آن را — هنگامی که یکی از ما بود, مبارزه با ناامیدی و سردرگمی و یا یک قلب شکسته ما متصل شد. در بسیاری از این احساس که بانک ته و تا زمان نقل مکان کرد ما هنوز هم باید این دوره با فرار به نگه داشتن قرار دادن در ما سپرده است.
هنگامی که ما می نشستن برای یک شام خانوادگی ما را بگویید و بگویید که دوباره همان داستان; از زمان بچه ها در یک قایق رانی به تنهایی با هم برای اولین بار و آن را در زمان حدود 2.2 ثانیه قبل از آنها فریاد شد به عنوان اولین ماهی که می خواهم همیشه گرفتار شد flopping با عصبانیت در پایین قایق; صعود به بالای تپه های شن و ماسه و نورد تمام راه را به پایین لایه برداری در هر اینچ از پوست که در معرض یا نه ؛ و چگونه به خانه نمی هر گونه دریافت تلویزیون اما از آن بود که یک دستگاه – و تنها یک فیلم وحشتناک یک مورد اجنه آنها هنوز هم کابوس در مورد. این چیزها ذخیره شده در بانک حافظه از خانواده ما و آنها از ما به تنهایی.
با هم بودن زمانی که شما در خانه و در روال زندگی روزمره خود را متفاوت از معمول بودن دور هم که در آن روز ممکن است قطع شود توسط یک کنفرانس تلفنی و یا دو اما هنوز هم وجود دارد همیشه زمان برای پرواز یک بادبادک و یا به جمع آوری تخته پاره روی اب در ساحل به بعد رایت و کباب ميدانی ،
این روزها کودکان و نوجوانان جوانان بزرگسالان و ما همه در همان محل در همان زمان, اما واقعا با هم. هیچ یک از ما را انتخاب کرده اند به هم برای این مدت طولانی بی وقفه طلسم, هنوز, مانند بسیاری دیگر, در اینجا ما هستند. و در حال حاضر آن است که نسبتا امن دوباره به دور به یک خانه در یک دریاچه در ساحل و یا رفتن به کمپینگ و یا کوله پشتی – فعالیت های که در آن شما می توانید با خیال راحت از جدا کردن با هم – این چیزهایی که ما استفاده می شود برای لذت بردن از خیلی ما نمی تواند به نظر می رسد برای جمع اوری آنچه در آن طول می کشد به می خواهید به آنها را با هم.
شاید ما خسته از هر یک از دیگر, اما به احتمال زیاد من فکر می کنم ما خسته از سقف بر روی انتخاب های ما – که در آن رفتن به مدرسه در پاییز بعید به نظر می رسد حداقل در راه است که ما استفاده می شود به آن را می دانم, و امکانات فراتر از کار اخراج تست محدودیت تخیل ما. چرا بچه ها می خواهم به می آیند و با ما بود وقتی که تقریبا همه آنها بوده است و بیش از چهار ماه گذشته و به توان واقعی آن نبوده است که بسیار سرگرم کننده ؟
من فکر می کنم زیر این همه هر یک از ما می خواهد برای قرار دادن برخی از مطلب خوبی پشت در بانک ما حساب اما حس پیدا کردن شادی است نه تنها دست نیافتنی به نظر می رسد به از بند باز کردن یک تورنت از دیگر احساسات متضاد. در این لحظات ما را اتصال این روزها بیش از یک وعده غذایی و یا خندیدن مسخره antics از سگ ما کوتاه هستند. هر یک از ما است که حمل و نقل سنگین سطل پر از ترس برای ما خوب بودن و سلامت کسانی که نزدیک به ما رو به کاهش ذخایر در ما تحت اللفظی حساب بانکی تفرقه از انتخابات آینده و حس دانستن است که برخی از مکان های ما ممکن است را انتخاب کنید به دور به مکان که در آن مردم که نمی خواهم نگاه ما ممکن است احساس نمی امن است.
وقتی که من بچه بودم, من با حضور در یک اردوگاه تابستانی برای تعدادی از سال, اما وقتی که بزرگتر شدم, من فکر کردم من بود بیش از حد سرد برای آن است. من تا به حال آنچه ممکن است بزرگترین استدلال از زندگی من با مادرم در مورد آن و او فقط نه به پایین. آن می تواند تبدیل متفاوت اما من به عقب نگاه در آن زمان در آن اردوگاه من نمی خواهم برای رفتن به عنوان یکی از بهترین تابستان از دوران کودکی من. من می خواهم به فکر می کنم آن را فقط شانس, اما به احتمال زیاد مادر من در حال حاضر می دانستم که آنچه که من می توانید ببینید.
بنابراین شاید زمان آن را به دست سنگین پدر و مادر به ما تقریبا فرزندان و نیروی برخی از سرگرم کننده خانواده. این است که در مورد نوستالژی بسیار به عنوان یک پدر و مادر' اشتیاق برای دیدن برخی از سبکبار شادی در چهره بچه های خود را. ما می دانیم که گرفتن و پر کردن که حساب بانکی تقویت ما برای آنچه در پیش روست که تعادل گرفتن precariously پایین و به نظر میرسد روزهای آینده در حال رفتن به آن را بیش از همیشه است.
tinyurlis.gdv.gdv.htu.nuclck.ruulvis.netshrtco.detny.im
مقالات مشابه
- دیزل ژنراتور ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
- ماراتن بوستون لغو شد برای اولین بار در آن 124 سال سابقه
- لوله پلی اتیلن ۱۴۰ میلیمتر
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- آشنایی با جراحی کوچک کردن سینه؛ هزینهها و عوارض
- میشل اوباما اعلام جدید Netlflix مستند بر اساس " شدن " کتاب
- آسیایی و سیاه Communites شده اند ضربه سخت ترین COVID-19
- آنچه شکسپیر می تواند در مورد اسباب بازی به شما بیاموزد
- آیا زمان گفتن اضافی درباره اسباب بازی است؟
- کفش - آفلند