«شناسنامه ندارم، یارانهای ندارم»
«من یک پیرمرد بیچاره هفتاد ساله هستم. میزنم به این در و آن در. اما کسی کمکم نمیکند. در روستای دنسر (از توابع دهستان شارک) زندگی میکنم. حصیر میبافم اما کمکی نمیکند. نه خودم شناسنامه دارم نه زنم. رنج میکشم. رفتم ثبت احوال قصر قند. گفتند: “باید بروی تهران.” من که توان تهران رفتن ندارم. از قصرقند رفتم ثبت احوال چابهار. آنها هم گفتند: “برو تهران.” من که تهران را بلد نیستم. پولی هم ندارم که بروم تهران. من مسکین و فقیرم. من شارکی هستم. پدر و پدربزرگم هم همینجا سکونت داشتند. همه اهالی شارک میدانند که شناسنامه ندارم. یارانهای ندارم، چون شناسنامهای ندارم. کارم تنها حصیربافیست که الان نمیخرند. قیمت حصیری که میبافم فقط دو هزار تومان است. این دو هزارتومان چه میشود آخر؟ بچههایم گناه دارند. من به جهنم! بچههایم بدبخت و بیچارهاند. من با دوهزار تومان چه دردی را دوا کنم؟»
این پیرمرد هفتادساله که با این حجم از فلاکت روبهروست، «اللهبخش» نام دارد. یک پیرمرد رنج دیده بلوچ که حتی از یارانه حق بدیهیاش نیز محروم است. به علت آنکه شناسنامه ندارد. شناسنامه سند هویت هر فرد در داخل یک کشور است و از بدیهیترین داراییهای یک فرد محسوب میشود. حتی زاد و مرگ و ازدواج و طلاق افراد نیز به واسطه این سند بسیار مهم شخصی ثبت و ضبط میشود. این جدای از کارکردهای دیگر شناسنامه برای پیشبرد کارهای اداری و پیگیری حقوق قانونی است، مانند دریافت یارانه. با این وصف شاید باورش سخت باشد که ایرانیانی در ایران زندگی میکنند که از داشتن این دفترچه کوچک محروم هستند و به تبع آن از دایره بسیاری از معادلات اداری–حقوقی بیرون هستند. امثال اللهبخش در کشور، تا چندین هزار نفر برآورد میشود که بسیاری از این ایرانیانِ بدون شناسنامه در سیستان و بلوچستان زندگی میکنند.
آمار متناقض از تعداد بیشناسنامهها
شاید در نظر نخست یکی از اصلیترین پرسشها درباره آمار و تعداد بیشناسنامهها باشد. «یعقوب جدگال»، نماینده مردم شهرستانهای چابهار، نیکشهر، کنارک و قصرقند تابستان پارسال از وجود ۴۵۰۰ بیشناسنامه در استان سیستان و بلوچستان خبر داد و البته اضافه کرد که: «پدران بدون شناسنامه و عدم ثبت ازدواجها هر دو مانع ثبت به موقع ولادت نوزاد میشود و همه روزه به آمار افراد بدون هویت میافزاید.» این آمار در حالی از سوی این نماینده مجلس اعلام شده است که «علی اصغر جمشیدنژاد»، معاون سیاسی اجتماعی استاندار سیستان و بلوچستان، در پاییز امسال از وجود ۵۶۵۰ بیشناسنامه در بلوچستان خبر داده است.
همه اینها در حالیست که مدیرکل آموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان در پاییز امسال از ثبت نام چهارهزار دانشآموز بیشناسنامه خبر داد و این یعنی اگر خانواده هر دانشآموز را چهار نفره محسوب کنیم و فرض کنیم آنها نیز از شناسنامه برخوردار نیستند، با جمعیت ۱۶ هزار نفری از افراد بیشناسنامه روبهرو خواهیم بود و باید در نظر داشت که بسیاری از کودکان و نوجوانان اساسا برای درس و مدرسه اقدام نمیکنند. شاید با توجه به این ابعاد ماجرا باشد که برخی گزارشها آمار رسمی بیشناسنامهها را بسیار محافظهکارانه قلمداد میکنند و تعداد بیشناسنامهها را تا ۲۰ هزار نفر نیز ارزیابی میکنند.
آنها چرا شناسنامه ندارند؟
سخن مسئولان محلی در پاسخ به این پرسش احتمالا خواندنیتر است. با توجه به اینکه آنها از نزدیک با معضلات بیشناسنامهبودن روبهرو هستند. «فرامرز دانش»، بخشدار بنت در شهرستان نیکشهر، در اینباره در ابتدا از استاندارد بسیار پایین سطح زندگی افرادی میگوید که از شناسنامه برخوردار نیستند و به دهستانهایی مانند «توتان» و «مهمدان» اشاره میکند که ۵۰۰ نفر در آنها مانند انسانهای بدوی زندگی میکنند. او در توضیح بیشتر و در چرایی بیشناسنامه ماندن این افراد، دلایلی همچون «نبود نمایندگی ثبت احوال در محل، دوری از مرکز شهرستان و فقدان راه ارتباطی مناسب، بیسوادی و ناآگاهی از مزایای شناسنامه، زایمان در منزل یا بیابان و کمبود درآمد» را ذکر می کند که موجب شده است بیشناسنامهها از انواع خدمات عمومی نظیر دریافت یارانه، بیمهدرمانی، حساب بانکی، دریافت انشعاب آب، برق و تلفن نیز محروم بمانند.
«مجتبی نورا» یک فعال محیط زیست اهل سیستان و بلوچستان است. او در مستند پرسروصدای «ماهیها در سکوت میمیرند» که مستندی درباره وضعیت بسیار بد زیستی در این استان بود نیز حضور داشت. این فعال جوان در پاسخ به چرایی بیشناسنامه ماندن تعداد زیادی از اهالی این استان، پاسخهای دقیقتری میدهد و میگوید: «منطقه سیستان و بلوچستان با وجود وسعتی که دارد تا چندی قبل فقط از لحاظ اداری یک مرکزیت زابل را داشت و این یک دلیل اصلی برای پدید آمدن این مشکل است. روستاها تا این مرکزیت فاصله زیادی داشتند و راههای دسترسی مناسب نبود و به همین دلیل سرکشی مناسبی صورت نمیگرفت. مردم هم از مناطق اداری دور بودند. مثلاً ۷۰ تا ۸۰ کیلومتر یا بیشتر فاصله داشتند. وسیله هم مانند الان زیاد نبود که بهراحتی قادر باشند خود را به مراکز اداری برسانند. این مساله در حاشیهها و نقاط دورافتاده بیشتر است… سطح مردم مناطق خیلی دور افتاده هم به گونهای است که لزوم داشتن شناسنامه را تا چندی قبل درک نکرده بودند.»
مورد عجیب مشکوکالتابعهها!
یک مورد عجیب نیز بحث «مشکوکالتابعه»هاست. در واقع جدای از کسانی که شناسنامه ندارند، از طرف نهادهای مسئول عنوانی به نام مشکوکالتابعه نیز آفریده شده است که مشکلات حادتری را برای برخی از بیشناسنامهها ایجاد کرده است. این اصطلاح در واقع اشاره به حضور افغانستانیها در استان سیستان و بلوچستان دارد که با برخی از خانوادههای بومی آنجا پیوند ازدواج میبندند و از اینرو همیشه با تابعیت کسانی که از آن خانوادهها هستند، با سوءظن برخورد میشود. یعنی ظن افغانستانی بودن برخی از این اتباع موجب میشود که از آنها خواسته شود آزمایش دیانای انجام دهند که این خود موجب هزینهای چندمیلیونی برای کسانی میشود که خواستار شناسنامه هستند.
سختگیریهای بیمورد تا حدی زیاد شده است که انجام آزمایش دیانای حتی برای کودکانی که پدرانشان شناسنامه ایرانی دارند نیز اجباری شده است. «علی ریگی» که اهل زاهدان و دارای تابعیت ایرانیست، پنج فرزند دارد و با این مشکل روبهروست. او درباره تجربه شخصی خودش میگوید: «با وجود اینکه دارای شناسنامه و تابعیت ایرانی هستم اما به دلیل ازدواج با یک زن افغان برای گرفتن شناسنامه برای فرزندانم همیشه با مشکل مواجه هستم. هر بار که فرزندی متولد میشود باید میلیونها تومان برای آزمایشات ژنتیکی هزینه پرداخت کرده و رنج سفر به تهران را به جان بخرم تا بتوانم هویت وی را اثبات و برای فرزندم شناسنامه بگیرم. از همین رو برای سه فرزندم تا نون شناسنامه گرفتم اما برای دو فرزند دیگرم به دلیل عدم تمکن مالی نتوانستهام اقدامی انجام دهم. با وجود اینکه برای سه فرزندم شناسنامه گرفتهام اما ثبت احوال از نوشتن نام مادر آنها در شناسنامهشان خودداری کرده و این بچهها نامی از مادر در شناسنامه خود نداشته و از نظر قانون بدون نام مادر هستند.»
بیشناسنامهها نمیتوانند سفر کنند!
شاید در نگاه اول و برای مخاطب ناآشنا با وضعیت، عجیب بیاید که شناسنامه لزوما چه ربطی به سفر دارد؟ «رضا عرب»، دانشجوی زبانشناسی دانشگاه ورشو، که در سال ۱۳۹۱ در نقاط مرزی بلوچستان خدمت کرده بود، در اینباره تجربیات شخصی خواندنی دارد. او به اهمیت مدرک شناسایی برای – حتی – سفرهای درون استانی در سیستان و بلوچستان اشاره میکند و در توضیح بیشتر به «توانا» میگوید: «در دورهای که من در سیستان و بلوچستان خدمت میکردم، غریبترین نکتهای که دیدم، اهمیت کارت ملی در همه جوانب زندگی بود. یعنی برای سوار شدن به اتوبوس یا تاکسیهای بین شهری شما به کارت ملی نیاز داشتید. اینطوری نبود که فقط برای ثبت نام در مدارس یا کارهای بانکی به مدارک شناسایی نیاز باشد. من اولینبار که از میرجاوه سوار یک ماشین گذری شدم که زاهدان بروم، در کمال تعجب با رانندهای مواجه شدم که از من کارت ملی خواست. در راه برای من توضیح داد که در راه چندینبار توسط نیروی انتظامی مدارک مسافرین چک میشود و اگر مسافری مدارک نداشته باشد، راننده به جرم قاچاق بازداشت میشود. چندین بار در ترمینال زاهدان یا زابل دیدم که راننده از سوار کردن مسافری به دلیل نداشتن کارت ملی امتناع کرد. یک بار دو دانشجو که تنها کارت دانشجویی همراه داشتند نتوانستند سوار اتوبوسی که به مشهد عازم بود بشوند، چون راننده میگفت که اگر کارت ملی نداشته باشند، ماشین و او را بازداشت میکنند.»
این نقل قول را بخشدار بخش بنت در نیکشهرِ بلوچستان نیز تایید میکند. این مسئول محلی در بخشی از صحبتهای خود همچنین به این نکته اشاره میکند که این افراد به دلیل نداشتن کارت شناسایی حتی نمیتوانند سفر کنند. رضا عرب در ادامه توضیحاتش به دلیل این مساله اشاره کرده و میگوید استدلالی که مسئولین نظامی و انتظامی در اینباره مطرح میکردند، کنترل تردد اشرار و اتباع غیرمجاز افغانستانی بود. اما به گفته او این بهانه موجب شده بود که در عمل محدودیتی بزرگ بر جمعیت قابل تامل بیشناسنامههای استان وارد بیاید، بیشناسنامههایی که ممکن بود هم از والدینی ایرانی یا والدینی پاکستانی یا افغانستانی باشند. در نتیجه، نه تنها این افراد از حقوق شهروندی ساکنین ایران برخوردار نیستند که امکان جابجایی و تحرک هم ندارند. چنین افرادی معمولاً دنیایی فراتر از چند روستای اطراف محل زندگیشان را بیشتر تجربه نمیکنند و از عمده امکانات حداقل اجتماعی، حرفهای و اساسی زندگی در آن منطقه محروم هستند.
مردمی که تصوری از دنیای اطراف خود ندارند
شاید بر اساس همین محدودیت و عدم سفر به اطراف و درخودبودگیهاست که «محمد شاهوزایی»، بخشدار تلنگ در شهرستان قصر قند، به تصورات غلط برخی از بیشناسنامههای بلوچستان از دنیای پیرامون خود اشاره میکند و میگوید: «فاقدین شناسنامه بیسواد بوده و از حقوق خویش آگاهی نداشته و حتی اطلاعات چندانی از دنیای اطراف خود ندارند و به طور مثال اهالی روستای گواجوییک از توابع این بخش که ۱۰۰درصد بیسواد و فاقد شناسنامه هستند، تصور میکنند روستای مجاور آنها (شارَک) شهرستان است!»
با این حال، در دی ماه امسال بود که «علی اوسط هاشمی»، استاندار سیستان و بلوچستان، قول قطعی داد که در سال ۹۵ هیچ فرد بدون شناسنامهای در این استان وجود نداشته باشد. او که آماری متناقض با دیگر آمارهای رسمی درباره تعداد بیشناسنامهها ارائه داده و از وجود ۷۵۰۰ درخواست شناسنامه خبر داده بود، اعلام کرد که تاکنون ۵۰۰۰ نفر از آنها تعیین تکلیف شدهاند. استاندار سیستان و بلوچستان، افراد بدون شناسنامه را «افراد خطرناک» قلمداد کرد و تاکید کرد که شناسنامهدار کردن افراد بدون شناسنامه باید در اولین فرصت انجام شود.