تفکر agentic

تفکر agentic

بهاره آروین

گره ذهنی‌ام باز شد؛ در تمام سال‌ها و ماه‌های گذشته فکرم مشغول این سوال بود که چرا این تعداد زیاد از آدم‌ها، اعم از کنشگران معمولی فضای مجازی تا نخبگان علوم اجتماعی خوانده، از جمهوری اسلامی به مثابه یک فعال مایشاء، یک انسان صاحب اراده و اختیار حرف می‌زنند نه به مثابه یک ساختار اجتماعی- اقتصادی - سیاسیِ بوروکراتیک، هی می‌گویند و می‌نویسند جمهوری اسلامی این کار را کرد یا فلان چیز برایش حیثیتی است یا تن به اصلاح نمی‌دهد. بسیاری از توییت‌ها و تحلیل‌های مشهورترین جامعه‌شناسان ایرانی نیز به همین خطای انسان‌انگاری(1) یک ساختار اجتماعی - سیاسی دچارند.

فکر می‌کردم شاید  از سر ترس است یا پرهیز از بیان صریح این حد از عاملیت‌محوری افراطی که جمهوری اسلامی را استعاره از شخص اول مملکت به کار می‌برند بااین‌حال به نظرم این فروکاستن یک نظم اجتماعی- اقتصادی- سیاسی به یک شخص وقتی تا این حد میان شهروندان و نخبگان فکری فراگیر است، دلیل جدی‌تری از ترس و محافظه‌کاری دارد. این تحلیل‌های عاملیت‌محور تا آن‌جا فراگیر و مورد پذیرشند که اغلب تحلیل‌های ساختاری و تاریخی که یک شخص یا اشخاص خاصی را به عنوان عامل و مسبب وضع موجود معرفی نمی‌کنند متهم به محافظه‌کاری و سفیدشویی می‌شوند! در بحبوحه‌ی اعتراضات ۱۴۰۱ که کار از تحلیل فراتر رفته و به ناله و نفرین به این نظام سراسر فاسد و جنایتکار رسیده بود. القاب و صفاتی که قاعدتا برای انسا‌ن‌های دارای اراده و اختیار کاربرد دارد نه یک نظم سیاسی- اجتماعی برساخته که بنا به تعریف نمی‌تواند محصول مستقیم اراده و کنشگری فرد یا تعدادی از افراد دانسته شود. 

بااین‌حال این عاملیت‌محوری که گویی فرد یا افرادی خونخوار و جنایتکار عامدانه و سنگدلانه و لابد در جهت تامین منافع شخصی‌شان چنین جهنمی را برای اکثریت ایرانیان شکل داده‌اند، ایده و تحلیلی فراگیر و پذیرفته شده در میان عوام و خواص در ایران است. داشتم ریط موضوع را با تجربیات تاریخی زیست فرهنگی و اجتماعی ایرانیان می‌جستم که این پست آذرخش مکری درباره کتاب تناقض داستان نوشته‌ی جاناتان گاتشال را شنیدم و دیدم موضوع منحصر به افکار عمومی در ایران نیست و گویا آسمان تحلیل‌های پرطرفدار در همه‌جا همین رنگ روایت‌های عاملیت‌محور را دارد. 

مکری با معرفی کتاب گاتشال باب بحثی را باز می‌کند با عنوان تفکر ایجنتیک (2) یا به عبارت رایج‌تر در جامعه‌شناسی رویکرد عاملیت‌محور که چرایی فراگیری‌اش در ایران اینهمه مدت ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. مکری در این معرفی کتاب با استناد به مطالعات و پژوهش‌های متعدد در علوم رفتاری از جمله مطالعه‌ی هایدر-سیمل نشان می‌دهد گویا اساسا ذهن بشر تمایل دارد از تسلسل وقایع بیرونی داستان‌هایی بسازد که در آن‌ها عنصری از عاملیت و فاعلیت نقش دارد و باز به نقل از نویسنده‌ی کتاب و با استناد به کارهای جوزف کمپل می‌گوید این داستان‌ها معمولا عناصر داستانی سه‌گانه و یکسانی دارد: شرور، قربانی و قهرمان

بر مبنای این تمایل ذهنی ساختاری، روایت‌هایی از واقعیت که بر مبنای این تفکر ایجنتیک بنا شده‌اند که در آن‌ها عده‌ای از شیاطین دیگران را قربانی منافع‌ و عقاید‌شان می‌کنند و قهرمانانی در حال مقاومت و مقابله با آن‌ها هستند، ده‌ها برابر روایت‌های علمی و معتبر طرفدار دارد و پذیرفته می‌شوند. از جمله به نقل از گاتشال به سرنوشت کتابی با عنوان "پرتگاه"(3) اشاره می‌کند که کتابی است کاملا علمی و مستند به آمار و ارقام متعدد در مورد تهدیدات وجودی زمین از جمله تغییرات اقلیمی، مساله‌ی جمعیت، کمبود عناصر معدنی، احتمال زلزله‌های مرگبار، بحران آب، بحران خاک، بحران انرژی و غیره، نویسنده می‌گوید این کتاب یکی از کم‌فروش‌ترین‌ها و در پایین‌ترین جای لیست شهرت در آمازون و گوگل قرار دارد درحالیکه به لحاظ علمی کتابی کاملا معتبر و مهم و حاوی اطلاعاتی دقیق است. 

در مقابل سرنوشت این کتاب، روایت‌هایی از تغییرات اقلیمی در میان هر دو طیف موافقان و مخالفان وجود دارد که با آن الگوی عاملیت‌محور و نقش‌های سه‌گانه همسو و همساز است. موافقانی که در پس و پشت تغییرات اقلیمی منافع شرکت‌های نفتی را می‌بینند و مخالفانی که این را توطئه‌‌ای جهانی می‌بینند که می‌خواهند آمریکا را با محروم کردن از قدرت سوختی و فسیلی زمین بزنند و با چین زدوبند دارند و غیره. درواقع روایت‌هایی علمی که در آن‌ها وضع موجود "تقصیر" مستقیم کسی یا کسانی نباشد و به عبارتی ماهیت قهرمان و ضدقهرمان نداشته باشد، خریداری میان افکار عمومی ندارد و در مقابل روایت‌هایی که مقصران وضع موجود را صاف و مستقیم و بدون پیچیدگی به ملت نشان می‌دهند و برای افراد امکان برعهده گرفتن نقش قربانی و قهرمان را فراهم می‌کنند پرطرفدارترین روایت‌ها در افکار عمومی هستند.

جالب است که اشاره می‌شود در داستان و روایت‌های برساخته، این شرورها باید ذاتا شرور باشند نه اینکه بنا به نقش یا جایگاه‌شان ناگزیر از شرارت شده‌ باشند و اینجا بود که گره ذهنی‌ام باز شد، اینکه چرا افکار عمومی تا این حد علاقمند است در پس و پشت هر آن‌چه در واقعیت حکمرانی در ایران اتفاق می‌افتد، شکلی از کینه‌توزی و شرارت ذاتی در حکمرانان ببیند به جای‌ آن‌که وقایع را بی‌طرفانه و فارغ از احساسات و در قالب پیامدهای ساختاری بوروکراتیک و ناکارآمد ارزیابی کند. درعین‌حال خوب است توجه کنیم که این تفکر ایجنتیک خاص مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی نیست، نگرش توطئه‌محور که هر نوع اعتراض و انتقادی را ساخته و پرداخته‌ی دشمنان قلمداد می‌کند در نگرش بسیاری از مسئولین و حامیان حکومت هم به همان اندازه پررنگ است. 

 در پایان بر این نکته تاکید می‌کنم که نگاه انتقادی به رویکرد ایجنتیک بدین معنا نیست که افراد در رخداد وقایع بیرونی هیچ نقش و عاملیتی ندارند و به ویژه مساله اصلا سر مبرا کردن اخلاقی عاملان فردی نیست، مثل اینکه پیامد تحلیل جامعه‌شناختی رخداد یک جنایت را مبرا کردن قاتل و پرهیز از مجازاتش بدانیم، به‌هیچ وجه اینطور نیست، مسئولیت اخلاقی افراد در رخداد وقایع جای خود را دارد و تحلیل جامعه‌شناختی هم که بنا به ماهیت و تعریفش، بر روی نقش عوامل ساختاری و غیرفردی متمرکز می‌شود، جای خود را دارد.

درواقع مساله بر سر نادیده گرفتن عاملیت فردی نیست، مساله بر سر بزرگنمایی و وزن دادن بیش از حد به آن است. مساله این است که اگر درصدد تغییر واقعیت باشیم، از جمله در مثال مورد بحث بخواهیم نرخ جنایت را کاهش دهیم، باید روی عوامل فردی و وزن و نقش آن‌ها متمرکز شویم یا بر روی عوامل ساختاری و غیرفردی. جامعه‌شناسی ذره‌بین را روی عوامل ساختاری و غیرفردی قرار می‌دهد چراکه نرخ جنایت را نه یک مساله‌ی فردی بلکه یک واقعیت اجتماعی قلمداد می‌کند و بنابر یک عبارت مشهور جامعه‌شناسانه: "واقعیت اجتماعی علت شکل‌گیری خود را پنهان می‌کند" بدین‌معناکه چنین جلوه می‌کند که گویی علت شکل‌گیری‌اش هدف‌گذاری و نیت و اراده‌ی  دسته ای از افراد بوده است. این چند صفحه‌ای از کتاب "جامعه‌شناسی" استیو بروس که با ذکر مثالی از تفاوت دیدگاه جامعه‌شناختی و عاملیت‌محور نسبت به افزایش طلاق و پیامدهای آن در جامعه‌ی آمریکا، به خوبی نشان می‌دهد که آراء و رویکردهای افراد بیش از آن‌که علت واقعیت اجتماعی باشند، برآمده از آن و به نوعی معلول و نشانه‌ی آن محسوب می‌شوند.   


 


  1. Anthropocentrism
  2. Agentic
  3. The Precipice


Report Page