ما در پی زنده کردن آیین و فرهنگ فراموش شده کشورمان و زدودن پس مانده های تازیانیم ۵۳

بپیش گفتار:

جای بسی اندوه و نگرانی است که ملت دیرینه پای این سرزمین، آداب، رسوم، و آیین نیاکان خود را که در بر گیرنده شادی، شادمانی، همبستگی، امید، پایداری، میهن پرستی، آدمیت، و کرامت انسانی می باشند به باد فراموشی سپرده، و هنوز پس از ۱۴ سده  ظلم و ستم تازیان، جشن نماهایی دور از حقیقت، و هرگونه عاطفه، و مهر و محبت پس مانده آنان را ارج و گرامی می دارد، و به جای شادی و  پدید آوردن امید در زندگی خود، بسیاری از روزهای سال را به سوگواری آن هم برای یک مشت تازی جنایت کار می گذرانند.

جشن های ملی ایران:

جشن سده، چهارشنبه سوری، جشن نوروز،  سیزده به در، و جشن مهرگان، هرکدام بر اساس فلسفه و بینش ویژه ای به وجود آمده که نکات بالنده بالا را در بر می گیرند. ما در این جا به کوتاه نمونه هایی از جشن تازیان و جایگزینی آن ها را با جشن های ملی خودمان، به نگارش در می آوریم، جستجو و کنکاش در باره دیگر جشن ها را به شما پاک دلان، واگذار می کنیم:

و اما، از تازیان سخن بگوییم:

نخست این که تازیان هرگز روز شمار و سالنامه درستی نداشته اند که بر اساس حرکت زمین به دور خورشید، و به وجود آمدن چهار فصل ثابت و هرکدام دارای شرایط یکسان در سال های گوناگون باشد. دیگر این که در حقیقت جشنی در قوم بیابانی عربستان پس از پذیرفتن تحمیلی اسلام نبوده است که امروز بازماندگان آن و یا ملت های زیر سلطه نفود و قدرت آنان چنان جشن هایی را برگزار کنند.

کوروش بزرگ، نخستین پیامبر صلح و آزادی و دموکراسی جهان، و محمد ابن عبدالله، زنباره ای که با یورش به قافله ها، و تصرف اراضی مردم، به غارت اموالشان می پرداخت، و زنانشان را به حرمسرای خود اضافه می کرد.

کوروش بزرگ، نخستین پیامبر صلح و آزادی و دموکراسی جهان، و محمد ابن عبدالله، زنباره ای که با یورش به قافله ها، و تصرف اراضی مردم، به غارت اموالشان می پرداخت، و زنانشان را به حرمسرای خود اضافه می کرد.

۱ – جشن زاد روز کوروش بزرگ به جای تولد محمد تازی

کوروش بزرگ، بنیان گذار کشور پهناور ایران، و مظهر پاکی و صلح و آرامش بود. او به کسی حتی دشمنان خود آزار نرساند. یهودیان را از بند شاه جنایت کار بابل آزاد کرد و با امکانات خوب روانه اورشلیم نمود. اما، محمد تازی به قافله ها، و مردم بیگناه دستبرد می زد، مزرعه و کشاورزی آنان رامی گرفت، مردان را می کشت و زنانشان را به حرمسرای خود می آورد. ما به کوروش که چهره تابناک عدالت و درستی است، و جهان خود را مدیون وی و قوانین انسانی او می داند ارج می نهیم، او را پدر خود و صاحب اصلی کشور خود می دانیم. زاد روز این مرد بزرگ روز جشن ملی ما خواهد بود.

زردشت بزرگ، مظهر پندار، کردار، و گفتار نیک- بنیان گذار همه خوبی ها، انسانیت، و کرامت انسانی- و اما، امام زمان، مظهر جنایت، نسل کشی، خونخواری، کسی که به کشتار جهانی می پردازد تا زیر شکم اسبش خون بالا بیاید. آیا هیچ انسان عاقل و خردمندی می تواند به دنبال چنین افسانه ضد بشری باشد؟!.

زردشت بزرگ، مظهر پندار، کردار، و گفتار نیک- بنیان گذار همه خوبی ها، انسانیت، و کرامت انسانی- و اما، امام زمان، مظهر جنایت، نسل کشی، خونخواری، کسی که به کشتار جهانی می پردازد تا زیر شکم اسبش خون بالا بیاید. آیا هیچ انسان عاقل و خردمندی می تواند به دنبال چنین افسانه ضد بشری باشد؟!.

۲ – زاد روز زردشت بزرگ به جای تولد امام زمان

داستان امام زمان از آن داستان های مسخره ای است که به خر هم که بگویید قاه قاه به ریش و شعور ما می خندد. ولی آخوند حقه باز و بی صفت کلاهبردار، با خرکردن مردم، همچنان از آن ها سواری می گیرد. در حقیقت نه امام زمانی وجود داشته، و نه امکان بودن او در چاهی مانند سامره و یا چمکران قم  است.

این نهایت کوته فکری ما و ساده اندیشی ما است که زیر بار این داستان های مسخره برویم و آن را باور کنیم. وانگهی، آیا ما در انتظار آنیم که فردی به نام امام زمان بیاید و همه جهان را بکشد تا زیر شکم اسبش خون فراگیرد؟، آیا ما منتظر یک یورش تازی دیگریم؟، و یا یورش چنگیز، و یا تیموریم؟. آیا باید جشن بگیریم و یا برای این داستان مضحک به عزا بنشینیم؟!.

ما ضرورتی نمی بینم که فرهنگ خود را با این افسانه های خردزدایی مردم  آلوده کنیم. ما زادروز زردشت بزرگ که با پیام «پندار، گفتار، و کردار نیک » خود به بشریت درس انسانی داد، و مدنیت را برایمان به ارمغان آورد، را جشن می گیریم و با یاد آوری، و آموزش گفتار آن پیر خردمند، آموزگار، و پیامبر راستین  و ابر انسانی که جهان در برابر او سر تعظیم فرود آورده است به کودکان خود، زاد روز آن بزرگ مرد را یاد آور می شویم و در سینه و مغز خود نگاه خواهیم داشت.

۳ – زاد روز حافظ به جای جشن تولد امام حسن

امام حسن مظهر شهوت رانی و باج گیری در اسلام بوده است. او کسی است که با معاویه به آسانی کنار آمد و خراج سالانه داراب استان فارس را از آن خود ساخت. این رژیم جنایتکار در همه جا از صلح امام حسن و شجاعت امام حسین سخن می گوید که هردو دروغ و حقه بازی است و آخوند هیچگاه شرافت آن نداشته است که  از جنایت و ضد ایرانی بودن آنان نامی  ببرد.

۴ – زادروز فردوسی بزرگ به جای تولد علی ابن ابیطالب

به راستی تا چه اندازه زیبنده و موجب بالیدن و افتخار هر ایرانی پاک سرشت است که به جای علی تازی آدم کش و ضد فرهنگ ایرانی، زادروز فردوسی بزرگ را جشن بگیریم  و شادی کنیم.

ببینید ما چه ملت خردباخته و مسخ شده ای هستیم!. ما زاد روز فردوسی بزرگ، خداوند ادب و فرهنگ پارسی، نجات دهنده زبان، فرهنگ، تاریخ و آیینمان را فراموش کرده ایم و به جای آن یک تازی جنایتکار، یک جلاد نامی با کشتار همه زندگی اش را مظهر راستی و درستی می دانیم و برایش جشن می گیریم. در فردای آزاد میهنمان از این دیوانگی و بی خردی ها دیده نخواهد شد. همانگونه که زبانمان را فردوسی از زبان الکن تازیان نجات داد، ما نیز وظیفه داریم فرهنگ و روزشمارمان را از لوث این بیگانگان پاک نگاه داریم.

ببینید ما چه ملت خردباخته و مسخ شده ای هستیم!. ما زاد روز فردوسی بزرگ، خداوند ادب و فرهنگ پارسی، نجات دهنده زبان، فرهنگ، تاریخ و آیینمان را فراموش کرده ایم و به جای آن یک تازی جنایتکار، یک جلاد نامی با کشتار همه زندگی اش را مظهر راستی و درستی می دانیم و برایش جشن می گیریم. در فردای آزاد میهنمان از این دیوانگی و بی خردی ها دیده نخواهد شد. همانگونه که زبانمان را فردوسی از زبان الکن تازیان نجات داد، ما نیز وظیفه داریم فرهنگ و روزشمارمان را از لوث این بیگانگان پاک نگاه داریم.

۵ – زادروز سعدی گرانمایه به جای تولد حسین ابن علی

به راستی سعدی گوهر نایابی است در دریای ادب و فرهنگ ایران زمین. ما چگونه می توانیم زادروز این ستاره درخشان را نادیده بگیریم، و به جای آن از یک تازی که دشمنی خود را با قوم عجم (ایرانیان فلک زده) بارها و بارها ثابت کرده، نام ببریم و او را ستایش کنیم.

۶ – زادروز خیام بزرگ به جای تولد امام رضا

به راستی موجب شرم و ننگ است که ملتی این چنین خردباخته به یک تازی متجاوز آن هم در بارگاه خلفای عباسی ارج نهد، ولی در همان سرزمین، چکامه سرا، ستاره شناس، ریاضی دان، و دانشمندی که جهان به نام او افتخار می کند، فراموش نماید. ما زادروز این دانشمند نامی را همواره گرامی خواهیم داشت. در ضمن نام ننگین «رضوی» را از استان خراسان سرزمین ادیبان و شجاعان همراه با نام بردگی هر ایرانی به تازیان؛  یعنی شهر مشهد برگرفته، و به جای ان دو  نام کریه و ضد ایرانی، نام های زیبا ی پارسی  در خور مرکز و استان خراسان بر می گزینیم.

۷ – روز آزادی به جای بعثت محمد

برای ما محمد، یک انسان زیرک و نقشه پردازی بود که همه داستان های خیالی چون «الله»، «جبرئیل»، «فرشته»، «روز قیامت»، «نکیر و منکر»، « بهشت و جهنم»، «پل سراط»، «شب اول قبر»، «حوریان ۴۰ متری همیشه باکره»، « غلامک های تر گل و رگل»، « جوی های شیر و عسل»، «حج»، «ماه رمضان»، «بعثت»، « هجرت»، «حلال»، محرام»،«تبرک»، و بسیاری چیزهای دیگر را برنامه ریزی کرد تا نخست با کشت و کشتار، و سپس با خردزدایی از مردم ناآگاه، امت های اسلامی به وجود آورد و آنان را در گل و لای خود سرگردان سازد. ما روز آزادی میهنمان از دست رژیم آدمخوار، و تفاله های تازیان به جای بعثت که توهین به خرد آدمی است، جشن می گیریم، و به شادی و پایکوبی می پردازیم.

روزهای اندوه و عزاداری- در فرهنگ شاد و شادی افزون ایرانی، برای مردگان ماتم و اندوه وجود ندارد. اگر ما به آفرینش انسان ها از سوی خداوند یکتا باور داشته باشیم، چون مردن خواسته او است، هرگونه ندبه و گلایه ما در حقیقت اعتراض به اصل آفرینش و خواسته او است. این کار نا پسند و ناشکری به درگاه وی به شمار می آید.

۸ – سوگواری روز پیروزی قهرآمیز تازیان بر ایران

به جای روز پیروزی قهرآمیز تازیان بر ملت ایران، و جنایات ۶۰۰ ساله آن ها، روز یادآوری و اندوه و تأسف هر ایرانی نیکوسرشت خواهد بود.

۹ – یادآوری کشته شدن بابک خرم دین به جای روز عاشورا

برای مردم راستین کشورمان، واقعه کربلا یک داستان کودکانه بوده، که ساخته و پرداخته آخوند حقه بازاست. ما روز به خاک و خون کشیدن و بریدن دست و پای این سردار رشید و دلاور ایرانی را به سوگ می نشینیم، و سوگ حسین را به آخوند و آخوند پرستان واگذار می کنیم.

بابک خرم دین ابرمرد تاریخمان که به دست دژخیمان اسلام به بدترین وضعی قطعه قطعه شد ما را بر این می دارد که آن سردار میهن پرست را گرامی داریم ولی از حسین تازی که بی خردانه زن، فرزند شیر خوار خود را تنها برای جاه طلبی و گرفتن خلافت از دست پسر عموی خود به میدان جنگ می رود، دوری جوییم و این بی خردی را به امت تازی زده شیعیان واگذار کنیم.

بابک خرم دین ابرمرد تاریخمان که به دست دژخیمان اسلام به بدترین وضعی قطعه قطعه شد ما را بر این می دارد که آن سردار میهن پرست را گرامی داریم ولی از حسین تازی که بی خردانه زن، فرزند شیر خوار خود را تنها برای جاه طلبی و گرفتن خلافت از دست پسر عموی خود به میدان جنگ می رود، دوری جوییم و این بی خردی را به امت تازی زده شیعیان واگذار کنیم.

۱۰ – یادآوری کشته شدن شاهپوربختیار به جای زادروز قتل علی ابن ابی طالب

شاهپور بختیار برای ما الگو و سمبل شجاعت و میهن پرستی است. فردی که ۳۲ سال پیش یک تنه در برابر تازی نژاد ها و امت خردباخته کشورمان ایستاد، و فریاد آزادی خواهی کشید. او تنها کسی بود که جنایات آخوند های ضد ایرانی، و توطئه دولت های غرب را در به هم پاشی اساس کشورمان و غارت گری بیشتر آنان بر ملا کرد. ولی گوش های کر ملت ناآگاه و تسلیم پذیر یارای شنیدن گفتار آن ابر مرد را نداشت.

۱۱ – یادآوری کشته شدگان رستوران میکونوس در آلمان

روزی از تاریخ ما باید برای یادآوری جنایت اسلام در رستوران آلمان و کشته شدن صادق شرفکندی ، همایون اردلان، فلاح عبدلی ، و نوری دهکردی اختصاص داده شود. یکی از دهها جنایت های رژیم اسلامی در بیرون مرزهای ایران که فرزندان پاک سرزمین امان را به خاک و خون کشاند

۱۲ – یادآوری کشتن فریدون فرخ زاد به جای روز مرگ امام رضا

فریدون فرخ زاد چهره تابناک هنر و ادب ایران ومظهر کامل میهن پرستی بود. این دلاور مرد نیز به وسیله دژخیمان رژیم، در آلمان به طرز وحشیانه ای به قتل رسید، دولت آلمان کمترین تلاشی برای شناسایی و مجازات قاتلین چنین جنایت هایی در کشورش انجام نداد.

عید فطر

یکماه پرخوری شبانه و افطار، و تعطیل معده و روده ها بر آب و هر نوشیدنی و یا خوردنی، کاری است بسیار ناپسند، غیر بهداشتی، و زیان آور برای بدن. بی تردید همگی دکترهای جهان سوای دکترهای اسلام زده و زیر نفوذ ملایان، بر این عقیده و باورند. روزه گرفتن را محمد ابن عبدالله برای سربازان و مزدوران گرداگرد خود که جنگی، یعنی یورش به کاروان، شهری، و یا قومی، و غارت کردن اموال آنان، در پیش نداشتند متداوال کرد تا در میزان مصرفی مواد خوراکی و آذوقه صرفه جویی شود. وانگهی، پرخوری در هنگام سحر، و نخوردن و نرسیدن آب به بدن در هنگام روز، خستگی و بی حالی پدید می آورد که از نیروی کارآیی و تلاش روزانه فرد می کاهد. بنابراین، ما جشنی را به نام عید فطر نمی شناسیم و از سالنامه خود حذف می کنیم.

عید قربان

به عنوان نمونه، جشن عید قربان چه معنی دارد؟. ظلم بی رویه به حیوانات؟. ممکن است گفته شود که بشر گوشت خوار است و به کشتن حیوانات نیاز دارد.
پاسخ اینست؛ طبیعت انسان با دندان هایی که تنها برای جویدن خوبند برای گوشتخواری خلق نشده و انسان به غلط و نادرست گوشتخوار شده است. در هرحال، گرفتن جشن کشتن و زجر دادن حیوان ها از فرهنگ ما به دور است.

از آنچه گذشت:

ما رفتن به مکه و بوسیدن جایگاه بتان تازیان، و کشتن و زیر گل کردن گوسفند، شتر، گاو، و یا هر جنبده دیگر را شدیداً نکوهش می کنیم. آن را یک نوع بربریت، و عقب ماندگی فکری و دور از هر خرد و اندیشه آدمی می دانیم از این روی، این جشن مسخره و بدون هرگونه نشانه انسانیت را از فرهنگ خود پاک و حذف می کنیم.

در همه حال و در هر حال، چنانچه این اسلام حزبی دست از سر ما و کشورمان بردارد و عبادت ها و مراسم مذهبی مانند ادیان دیگر به درون قلب ها و سرشت انسان ها رخنه کند و یا در خانه ها دور از سر و صدا و تبلیغ آخوندی اجراء گردد، احترا م ما به اسلام و مذهب شیعه نیز به جای خود خواهد بود و کمترین انتقادی بر آن نخواهیم داشت.

نکته پایانی:

هم میهن گرامی، ما برای زنده کردن آیین و فرهنگ میهنمان و نجات آن از دست تازیان به همراهی  و پشتیبانی شما نیازمندیم. آیا در این راه با مایید؟.

  • Mustafa Abasi

    be hamin khial bashid darzem molana wa ferdosi afghan hastan molana datr balkh be donya amad wa ferdosi dar harat

    • مصطفای گرامی، این چه طرز تفکری است که شما دارید؟. افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان، و ایران و بسیاری از نقاط دیگر یک منطقه جغرافیایی را تشکیل می دهند که از ۶۰۰۰ سال پیش  کم و بیش تحت یک حکومت، با زبان ها، آداب و رسوم گوناگونی بوده اند که کشور پهناور ایران نام داشت.  از زمان فتعحلیشاه قاجار بر اثر خرافات این شاه دیوانه و جاه طلبی روسیه و بدجنسی انگلیس ها طی دو جنگ بزرگ یک سوم متصرفات ایران بزرگ به تصرف روسیه در آمد. آنگاه سالیانی بعد بازهم با سیاست کثیف انگلیس ها افغانستان از پیکر مادر اصلی خود ایران جدا گشت. در حقیقت مادر همه این سرزمین ها ایران نام دارد.

      تاریخ جهان این چنین می گوید. این قضاوت من و شما نیست. اگر رژیم آخوندی تازی نژاد و القاعده بر ایران و افغانستان حاکم نبودند، بی تردید این کشورهای جدا شده از مادر خود ایران به هم ملحق و متصل می شدند. در شرایط کنونی ما افغانی و تاجیک و دیگر جداشده ها را مانند برادران و خواهران خود می دانیم. در برخورد با آنان شاد و خرسندیم و امیدواریم باآزادی ایران و آمدن یک رژیم قدرتمند دموکرات مانند اتحادیه اروپا که کشورها باهم یک شدند، کشور شما، ایران، تاجیکستان، دیگر  کشورهای جداشده حتی عراق بایکدیگر پیوند خورده و دارای پارلمان، ارتش، و قوانین یکسان باشند و شهروندان هرکشور بتوانند در کشور دیگر جا به جا شوند، شغل بگیرند، ازدواج کنند، و هیچ مسأله ای مانند زبان، مذهب، و نژاد مانع این اتحاد و یگانگی نباشد. با سپاس از توجه شما، سهراب ارژنگ

      • افغانی

        آقای فضول محله! خداوندگار بلخ در مثنوی خویش داستان کنیزک را شرح داده در اخیر نتیجه گیری نموده است  بدین شرح که بانوی محترمی که مردۀ کنیز خودرا در کنار اسب می بیند  خطاب به آن میگوید که « کیر را دیده بودی  وکدو را نی .» . شما هم ایران را دیده اید و از ایران شنیده اید اما از توران رمین خبری نیست. آقای فضول ! در آن زمان ها که شما ایران ایران میگوئید  در برابر آن تورانی وجود داشت که افغانستان کنونی ، تاجکستان ، ازبکستان  ودر مجموع آسیای میانه را بشمول پلوچستان کنونی در بر میگرفت که فردوسی بزرگ شما هم در شاهنامۀ خود ( که به خاطر جلب توجه سلطان تر کها سرود) از آن بار ها وبار ها یاد آوری کرده است . امید که مفهوم شده باشد و آنقدر ها ایران ایران نگوئید ویا در کنار آن کدو را هم ببینید.

        • نسل سوخته

          محمود غزنوی افغانستان را تحت کنترل داشت محمود غزنوی ترک بود ایرانیان به ترک ها تورانیان میگفتند
          شاهنامه فردوسی از کتاب ابومنصوری نشات گرفته که ابومنصوری نیز از کتاب ابولمعید بلخی و خدای نامه(کتابی در وصف شاهان ساسانی)گرفته شده.
          در ضمن بعضی جاهای شاهنامه از کتاب اوستا نشات گرفته.
          مغولان خزرها ازبک ها ترکمن ها اینها جزء تورانیان به حساب می امدند که چشمانی تقریبا شبیه به مغولها داشتند اگر شما (افغانی) به این چهره هستید پس شما هم از نسل تورانیان هستید اما اگر به این قیافه نیستید شما افغانی هستید و مانند ایرانیان خون پاک دارید.

          • narges

            خون پاک ایرانی‌؟ مگه اعراب همه رو ‌قتل اعم نکردند حتا گربه‌ها و به تمام زنها و دخترها تجاوز نکردن؟همچنین مغولها و اسکندر و تورکها و افغان‌ها … یا اون داستان‌های حمله تجاوز درست نیست یا خونه پاک ایرانی تو

        • برادر افغانی من، شما از افسانه های فردوسی بزرگ بگذرید. شما اگر به کتاب های تاریخ جهان چاپ اروپا در سال های پیش هم که نگاه کنید، کشور پهناور و بزرگی به نام پرشیا(ایران) می یابید که شامل همه آن   کشورها بوده است.  
          بنابراین، ایران و توران در حقیقت شامل همه آن ها می شود. حالا هم به نفع همگی ما از افغانی گرفته، تا تاجیک و بخش های دیگر اسیای کناره و مرکزی که به گرد هم جمع شویم و اتحادی از همه کشورها تحت یک نام و با یک قانون، یک ارتش، و یک پول به وجود بیاوریم.

          در آنصورت من نگارنده هم افغانی ام، هم تاجیک، هم ایرانی، و یاملت های دیگر که تحت استثمار انگلیس و روسیه از هم جدا شده اند. حال، اگر شما برادر گرامی با این عقیده موافق نیستید، در فردای آزادی ایران از دست رژیم کشتارگر اسلامی، یک همه پرسی از تمام این ملیت ها به عمل خواهد آمد تا ببینیم تا چه اندازه با ما هم آوازند. تا آن روز ، تندرستی و شادکامی شما گرامی، در حقیقت هم وطن گرامی را از خدای بزرگ آرزو دارم- سهراب ارژنگ

    • نسل سوخته

      اولا افغنستان جزء ایران بوده و ما ایرانیان افغانیان و تاجیکستانیهارو هنوز ایرانی میدونیم
      دوما فردوسی اهل روسالی پاژ از شهر طوس هست

  • Farrshad

    mishe ye honarmande irani ke hich rabeteyi ba eslam va tamadone eslami nadare nam bebarid?

    • هر هنرمندی در منطقه ایران دیده شده ایرانی است و ربطی به اسلام ندارد. اسلام یعنی بادیه نشینان عربستان که هیچگونه هنر و دانشی نداشته اند و در این ۱۴۰۰ سال هم نشان دادند که دانشمند و هنرمندی میان آنان نبوده است. شما بسیار از مرحله پرتید. تعصبات مذهبی به شما اجازه نمی دهد که بدانید اعراب کشتارگر با بی رحمی به کشور متمدن و پیشرفته ایران حمله بردند و همه چیز را تصاحب شدند. با یورش تازیان، ایران که در آن زمان از رم  بسیار پیشرفته تر بود، سال ها از تمدن به کنار آمد. حال، رم کجا، و ما کجا؟ اگر به خرد مراجعه کنید و تعصبات را از مغزستان خارج نمایید، به این نتیجه خواهید رسید. سهراب ارژنگ

    • نسل سوخته

      پاسخ به شما
      خیام
      زکریای رازی
      ابن مقفع(روزبه)
      ضمنا مولانا صوفی بود
      حافظ خراباتی بود
      در ضمن اشخاص دیگری هم بوده اند که به محض اینکه مسلمانان بی خرد از کیش آنها اطلاع پیدا میکردند بنا به دستورات دینشان سر از تن آنها جدا میکردن.

  • Faarshad

    khak barsare to ke oghdeyi shodi va shomahaham hich chiizi az ina kam nadarin va tanha ozvike dar badanet kar nemikone maghzetoone kollan iraniha hargzadam nemishan hargez adam naboodan ke bekhan adam beshan yani ye doreye kheyli kootahi zamane koorosh faghat ye gohi boodan 

    • Behzad Arya

      در کره خر بودن تو هیچ شکی ندارم ولی خر بیشعور کسی که فشار زیادی به (عرب دان) تو آورده یه نره خر از نژاد خرهای ایران بوده . حالا چرا تو بخاطر این فشاری که بتو وارد شده به ایرانیان و زرتشتیان مظلوم توهین میکنی . دوستانه بتو میگویم برای اینکه ایرانیان و مهربانی آنها را درک کنی مدتی در قزوین ساکن شو تا با محبت زیادی که بتو  میکنند  نمک گیر ایرانیان شوی ./.

  • Faarshad

    zartoshtiya hame koskesh boodan berid tarikhe sasaniyaro motalee konid ta befahmid ke chi shod ke mardome iran vaghti arab be iran hamle kardan hatta hazer nashodan bahashoon bejangan enghadke in zartoshtiya in mobedaye zartoshti koskesh boodan

    • نسل سوخته

      زرتشتیان اگرم کس کش بودن کس ننه امثال تو رو به این و اون میدادن تخم عرب یا هر خر دیگه ای که هستی.

  • crysis

    شاهنامه ی ۲۰۰۷:

    چو ایران نباشد به تخمم که نیست                                        روم جای دیگر زمین قحط نیست

    اگر ۱به۱ کون به دشمن دهیم                                              به از آنکه خود را به کشتن دهیم
                                                                                         

    • نسل سوخته

      عرب هرچه باشد مرا دشمن است                              ننه کسه و کونده و انتر است.

    • ناشناس

      هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه  از خنده روده بر شدم

  • نسل سوخته

    فضول محله واقعا مطلب جالبی بود از جایگزینی شما هم ممنونم
    اگر میخوای ببینی چقدر حرفات درست بوده به نوشته های همراه با خشم این تفاله های تازی نگاه کن
    به امید روزی که ایران در دست ایرانیان باشد.وعربها برگردند سوسمارشونو بخورن و تو بیابوناشون شتر سواری کنن.(زمانی که نفتشون تموم بشه این اتفاق میوفته)

    • crysis

      هنوز هیچ چیزی نشده خوب به هم نون قرض میدید و قربون صدقه ی هم میرید
      شما دوپاهای وحشی (ایرانی) فقط بلدید نسخه بپیچید و یه مشت اوباش وتندروی دینی وغیر دینی رو
      تحریک کنید
      مرگ بر کشور کثافتتون ومردم آشغالتون که فکر میکنن خیلی آدمن  ولی غافل از اینکه ایرانی شکل آدمه
      چه کراواتی وچه غیر ازآن
      چه با روسری وچه غیر ازآن
                                             

      • نسل سوخته

        مثلا شما چندتا پا داری که میگی ایرانی ۲ پا داره شاید اون چوبی رو هم که ایرانیا تو کونت کردن جزء پاهات حساب میکنی؟
        هرچی میخوای بگو مرگ بر مرگ بر
        با دعای گربه سیاه بارون نمیاد

      • Ashkanariyan2569

        گیریم که ما آریایی نژادان کثافت باشیم  -شما که از ما کثافت ترید که ؟ چون از دهانتان به جز گند وکثافت بیرون نمی ریزد.

  • Arsein

    در این ایرانی مراسم سوگواری وجود نداشته است. لطفآ این مراسم شوم را وارد فرهنگ ایرانی نکنید. و  در ضمن شما برای هر مراسم اسلامی ، یک متقابله ایرانی پیشنهاد کردهی که این هم اشتباست. در تاریخ ایران به اندازی کافی جشن وجود دارد.

    • نسل سوخته

      درود بر شما ما میتونیم شهیدان مملکتمون رو ارج بنهیم اما مثل خرد باختگان عزاداری نکنیم.

    • Khashayarpooladiyan

      درود بر پیشوایان بزرگی چون کوروش بزرگ وآدولف هیتلر

  • Tiger Wo

    بابا تو دیگه کی هستی! فریدون فرخ زاد و امام رضا خیلی احمقانه بود!!! در این دل شب کلی بهت خندیدم

  • Kiarash_joon

    من مطالب بالا و پایین هردو را خواندم و هیچ نظری در مورد آن نمیدهم . ولی چرا بجای توهین به همدیگر نباید کمی عاقلانه بیندیشیم و حقیقت را از دروغ جدا کنیم . چرا کسی با نام افغانی که سرزمینش جزئی از ایران بزرگ بوده باید بنام خداوندگار بلخ به ایران و ایرانی توهین کند و قدر و منزلت فردوسی را پایین بیاورد ؟ ما همه انسانیم و نباید ناسیونالیست باشیم . من نمیگویم عرب بد است یا خوب ولی از تفکر سنگ شده عرب متنفرم . ایران و ایرانی هم بی نقص نیست ولی من به سرزمین و مردم سرزمینم عشق میورزم
    بدرود و پاینده ایران

  • Asadi

    باتو.تابلابیسیطارتتننان

  • ناشناس

    آقای نسل سوخته ! اولا” ای کاش که نسل شما نمی سوخت . بعد اینکه  شما اذعان نموده اید که ایرانیان به ترک ها تورانیان میگفتند ، این حرف شما کاملا” درست است واما فرموده اید که « مغولان خزرها ازبکها ترکمن ها اینها جر تورانیان به حساب می آمدند که چشمان شبیه به مغول ها داشتند  اگر شما ……..از نسل تورانیان هستید واما اگر باین قیافه نیستید  شما افغانی هستید ومانند ایرانیان خون پاک دارید.» من از فرمودۀ شما باین نتیجه میرسم که ترک ها که همانا تورانیان اند خون پاک ندارند . بروید تاریخ بخوانید  واین شعر را هم بخوانید عالی جناب خون پاک
             

    ای چــراغ روشــن پنـدار مـن         « پرتــو» شـمع شــبان تار من

    رودبار شعر هایت مست وشاد         خـــامۀ فـردوسی ام آورد بیــاد

    مـرد طوسی این شهنشاه سخن        نور بخــش شام جـانکــاه سخــن

    از فــسانه کاخ رنگـــین
    ساخــته         بار دوش شعر ســنگپین
    ساخــته

    گاه به رخشی ازتصور کرد زین        گاه توران برشکست وگاه چــین

    رســـتمی زائیـــد مام رزم هــاش       صدفسانه خسته شد از بزم هـاش

    گــر بتاریــخ نــیاکان ســر زنی       یا رگ انـــدیــشه را نشـــتر زنـی

    خــون ذهـن این ابر مرد سـخن        سرخ کی ســازد رخ زرد ســخن

    ای توانا شاعــر فـرخــنده
    کــیش      پس چـه رانی تـوسن افسآنـه پیـش

    • Mohammadfar1389

      باید پذیرفت  که بیشتر  مردمان خراسان خاوری  که چشم بادامی اند – مغولی سان هستند .

  • R Giggs11utd

    درود بر شما…ولی روز اریو برزن سردار بزرگ ایران رو فراموش کردید کسی که اون اسکندر کثیف به احترامش کلاهشو از سر ذر اورد

    • هم میهن گرامی ام، با درود به شما، ما در گذشته پیش از آن که اسلام بر ما تحمیل شود، قهرمانان، شیرزنان و ابر مردان بسیاری داشتیم. در این مقاله نگارنده با برداشت خود، قهرمانان اخیر تاریخمان را بیشتر مورد توجه قرار دادم و گرنه بسیارند مانند ستار خان، باقرخان که حماسه ها آفریدند. یا یعقوب لیث، شاهپور ذوالاکتاف، شاه عباس بزرگ، و نادر شاه شجاع و قهرمان، و عباس میرزا فرزند دلاور فتحعلیشاه بی کفایت، نالایق، خیانت کار، و دهها بانوی دلاور و ایران دوست چون فروغ فرخزاد، پروین اعتصامی، پانته آ، پری ساتیس، و آرتونیس، سه شیر زن دلاور که هرکدام در دوره ای فرمانده لشکری بوده اند، آریو برزن، و خواهرش یوتاب که در برابر سپاه اسکندر ایستادند، و با دلاوری ها و نثار خون خود، راه را بر هجوم اسکندر بستند و شمار زیادی از سربازان او را از پای درآوردند. البته در فردای آزاد ایران، همه این گوهر های نهفته و در زیر خاک مانده بیرون می آیند و تاریخ و سالنامه ما را زینت خواهند داد.
      زنان ایران یاد می گیرند به جای نام های بیگانه که از دشمنان ما گرفته شده مانند فاطمه، زینب، زهرا و مانند آن، نام شیرزنان دلاور تاریخمان چون «یوتاب»، «پانته آ»، «پری ساتیس»، و «آرتونیس»، برخود گذارند. تا خاطره آن دلاوران تاریخ زنده بماند. با سپاس از توجه شما گرامی، سهراب ارژنگ

      • Navidpm44

        چنین دارم از موبد پیر یاد / که چو ایران نباشد تن من مباد

  • یزدان خدابنده لو

    منشأ
    فساد

     یزدان خدابنده لو

    فساد
    چیست ؟

    فساد ، انفعالیست که در ساختار یک پدیده ایجاد میشود « پدیده ایکه در ساختمان
    آن عنصر کربن شرکت دارد » و بناگزیر، هر انفعالی با حرکت همراه است ، یعنی اگر
    حرکت را از انفعال بیرون بکشیم ، فرایند آن متوقف میشود .

    حال ، چون حرکت در کاروزار، انفعال شرکت دارد ، باید نوع آنرا شناسائی کنیم .

    در جهان فیزیک حرکت را به انواع ِ مکانیکی ، فیزیکی ،شیمیائی ، بیولوژیک و
    سیبرنتیک تقسیم کرده اند که هر یک از انواع آن میتواند متعالی یا انفعالی باشد .

    در این مرحله باید مشخص کنیم که فساد نزد چه پدیده ای صورت میگیرد . گیاهان؟
    حیوانات؟ یا انسانها؟ که در پیکرِ همۀ آنها عنصر کربن حضور دارد ، البته فساد ِ
    مورد بحث ما پدیده ایست  در نزد انسان و
    باید توجه کنیم در کدام بخش از وجود او حرکت انفعالی صورت میگیرد . در جسم او یا
    در ساختار روحی و روانیش ؟

    البته منظور ما انفعال جسمی نیست که در نهایت به مرگ و قطع حیات منجر میشود
    بلکه  انفعالیست که در کارکرد روحی و روانی
    او اتفاق می افتد . یعنی هوشمندی او را فرومیگاهد .

    ساختار
    روحی و روانی انسان هوشمند از چه مقولاتی تراکم یافته و سامانمند شده است ؟

    ساختار فکری انسان مجموعه ایست از علائم ، نشانه ها ، معادله ها ، سنبولها ،
    مقررات وهزارها کدُ دیگر، که در مجموع جهانبینی او را تشکیل میدهد ، که تکاپوی آن
    در حوزۀ حرکت ِ سیبرنتیک قرار دارد . چون سیبرنتیک بر مبنای علائم و نشانه ها
    استوار گشته است .

    جهانبینی
    انسان ایرانی و مسلمان چه نوع جهانبینی است ؟

    جهانگری ِ او جهانبینی ایست دینی و برخاسته از سنت محمدی و اسطوره های کهنتر .

     حال سنت چیست ؟

    سنت یعنی مظهر ایستائی و سکون ، یعنی عامل اصلی ِعدم تغییر و تحول .

    عنوان ِ « سنت و تجدد » که تاکنون ایرانی ها دها جلد کتاب و صدها مقاله
    در بارۀ آن نوشته اند ، بدون کوچکترین اشاره به نقش سکونزائی سنت و متضاد آن یعنی
    پویایی و تحرک آفرینی ِ تجدد … . سنتی که ایستائی را تحمیل میکند و تجددی که
    همواره میل به تغییر دارد ، میلی که حرکت در فطرت آن نهفته است . یعنی بدون حرکت
    هیچ میلی صورت نمیگیرد . این حرکت ِ هدفمند است که  کار ایجاد میکند و ثروت بوجود می آورد . این را
    میگویند ، فقدان ِ تفکر فلسفی در بین روشنفکران ایرانی ، باذهنیتی ایستا و ناپرسا
    که در انقیاد سنت ، با تناقض بیگانه است و آنرا نمی شناسد و به نقش مخرب و
    بازدارندۀ سنت بعلت دینخوئی ، دینبارکی و دلبستگی به اسلام و سلطۀ شریعت وطریقت و
    جهانبینی دینی و نگاه اسطوره ای که ساختار روحی و روانی ِ او را در قبضیۀ فلجزای
    خود دارد و در مقاطع گوناگون ، رنگ و بوی ایدئولوژی و فرقه های همسو و هم کنش با
    اسلام بخود میگیرد ، توجه نمیکنند ، که عامل اصلی ِ عقب افتادگی ِ فاجعه بارتاریخی
    ما در همین گِل ِسنت گیرکردن است . توجه اکثریت آنها به شعرگوئی و مُهمل بافیست و
    تمایلی هم ندارند که از گهواره کودکی شعربرخواسته و آنرا  بعنوان ابزار و وسیله ای در رسیدن به هدف بکار
    گیرند ، آنگونه که حکیم ِ بزرگ توس در جهت پایداری وایجاد استقلال واحیای هویت ملی
    بکار گرفت و مورد استفاده قرار داد و شاهنامه را بوجود آورد . اگر بخواهیم در
    کالبد شکافی ِ فساد فکری ، ناپرسایی اندیشه و فروکاهی هوشمندی راه بجائی ببریم ،
    باید آنرا در حاکمیت و سلطۀ سنت و استیلای آن بر جوامع مسلمان جستجو کنیم که ریشه
    در ساختارتفکر اسطوره ای انسان ایرانی دارد . سنت با احرم ایستائی ، وقتی حاکم بر
    تفکر و پویائی آن شد ، یعنی تاروپود ، موزائیکها و اجزای بنیادین آنرا از سمبولهای
    خود انباشت ، آنچه از میان میرود حرکت ِمتعالی و سازندۀ آن جهانبینیست . یعنی آن
    جهانگری تحت سلطۀ سنت به ایستائی وعقیم شدن دعوت میشود و بتدریج تطور و پویا ئی
    خود را از دست میدهد ، از این روست که جوامع مسلمان تولید ِ مادی ومعنوی قابل توجه
    ای در حوزۀ فرهنگ بجز مذهب اسلام که تنها دستاورد مدنی آنهاست چیز دیگری به تمدن
    بشری تقدیم نکرده اند و اگر چیزی ارائه داده اند ، سهمشان بسیار اندک بوده به نسبت
    ازآنچه که تاکنون از محصول مدنیت بر خوردار بوده اند . با این وجود ، جهانبینی
    انسان ایرانی که از ذاویۀ دین به دنیا مینگرد و صد البته بیشتر به آسمان و نه به
    زمین و طبیعت، از خود تحّرکی دارد ، یعنی 
    جنُبوجوشی میکند ، ولی این جنبیدن ، فاقد پویائی و آفرینند گیست . اگر
    حرکتی در آن مشاهده میشود ، حرکتیست انفعالی که فاقد زایائیست . یعنی او ناگزیر
    است در شیاری حرکت و درجازند که سنت ایجاد و اجازه داده است . مانند حیوانی یوغ
    برگردن به گرد محور زندگی بگردد . « در این مورد نگاه کنید به مبحث جبر و اختیار
    در جهانبینی اسلامی که حوزۀ جبر آن ، بزرگ به توان بینهایت ، با هزاران ابزار برای
    کنترل  و حوزۀ اختیار آن ، یعنی جائیکه
    انسان میتواند ارادۀ خود را اعمال و سرنوشت خود را در دست گیرد ، کوچک بتوان
    بینهایت است » و فساد ، تجلیّ این حرکت ِ انفعالی در شیارِ جبر سنتیست و منشأ این
    حرکت ِ انفعالی ، تضادیست که در ساختار جهانبینی اسلامی نهفته است . این جهانبینی
    از یکطرف به هستی ِ روبه افول خود میخواهد ، بدون تغییر و تحول ادامه دهد و توجه
    ندارد که ادامه به حیات و حضور در هستی در درازای زمان و گسترۀ مکان ، بدون تغییرو
    منطبق کردن خود با روح زمان ، امکان پزیر نیست و از سوی دیگر بر سلطۀ سکونزای خود
    پای میفشا رد ، چون اقتدار و مشروعیت خود را از سنت رسول الله میگیرد و بدون
    تکیهگاهی همچو او، تمامّیت خواهیش بی پایه و بی بنیاد میگردد . از یکطرف دُُم خود
    را به کهنه میبندد وافتخارمیکند که وفادار و مزّین به سنت است ، از طرف دیگر
    میخواهد در عصر اکتشافات فضایی ، تحقیقات میکربی و قرن رایانه ها ، انقلاب
    الکترونیک و نانو تکنیک ، صدر نشین باشد ، از این روست که انسان ایرانی در اسارت
    سنت ِمحمدی و برودت ِ انجمادزای آن ، مجال جنبیدن و راه به رهائی ، آزادی و نوشدن
    در اثر سکون وایستائی که سنت بر هستی او تحمیل میکند ، نمی برد ، و بی دلیل نیست
    که پس از ظهور اسلام در ایران ، پدیدۀ سنت و تجدد بصورت جدی مطرح شد که قبل از آن
    چنین موضوعی در افکار و اندیشۀ ایرانیان 
    پر رنگ نبود . « چون برای خود هم دولت ملی داشت هم دیانت ایرانی هم زبان
    مستقل که  محصول و فرآوردۀ فلات ایران زمین
    بود »

    انسان ایرانی موجودیست حیاتمند و تلاش میکند خود را با فرایند هستی همگام کند
    امّا تحرک و پویائی ذهنی ِ اورا چهار چوب سنت محدود میکند ، این محدودیت و جود
    اورا مانند برکۀ آب ، که روزنه های ورود و خروج را بر آن ببندند ، عمل میکند و
    طبیعیست وقتی عنصر حیاتمند ، یعنی حرکت و جاری بودن را از او بگیرند ، پس از مدتی
    به مرداب و سرانجام به گنداب تبدیل میشود . منشأ فساد را دراین گندابگاۀ ساخته و
    پرداختۀ سنت که جمیع فراورده ها و تولیدات آن که جز زیان بر زندگی انسان ایرانی
    ندارد جستجوکنیم .

    سنت یعنی مظهر سکون ، یعنی نماد ایستائی ، یعنی عامل بنیادین ِ عدم تغییر،
    تحول و پویائی . تحت سلطۀ سنت ، پیشرفت ، خیال و توهمی بیش نیست و حضور فساد در
    همه جا نمایان .

     

    یزدان خدابنده لو

    تلفن ۰۰۴۹٫۲۲۱٫۵۳۰۱۴۹۷

    ایمیل یا رایان نامه ykhodabandehloo@ymail.com

     

     

     

     

  • Arman

    با درود و سپاس از سایت پر محتوایتان، چقدر خوب میشد برای منفی دادن به
    بعضی ها هم ، جایی در نظر میگرفتید تا این تازی زدگان بدانند که کسی
    تره هم برایشان خرد نمیکند!!

  • ایکاش کمی داد و انصاف هم در دنیا وجود داشت؟

    متاسفانه تا دادگستری دادگستری نشود مشگل همچنان باقی است. و تا زمانی که مردم
    با هم بطور دوستانه و انسانی متحد نباشد وضع دنیا بهتر نخواهد شد. شما هم در فیلمها
    دیده اید که یک گله عظیم از بوفالو ها توسط چند شیر از پاشیده و شیرهای تعدادی از
    آنها را که تنها افتاده اند میدرند. زیرا آنان با هم اتحاد ندارند و نمی فهمند که
    اتحاد یعنی چه وهرکسی میخواهد جان خودش را نجات دهد و فرار کند. و دشمن آنان هم از
    این ضعف استفاده میکند. در صورتیکه اگر آنان با هم متحد باشند ودر نروند براحتی
    میتوانند حریف را از پا درآورند زیرا شاخهای قوی آنان کمتر از پنجه های و یا
    دندانهای شیران نیست.

    متاسفانه خود خواهی و تمامیت خواهی ما را هم چیزی نظیر آنان کرده است. موقعی بود
    که صحرانشینان و دزدان به کارگران و کشاورزان حمله میکردند و ثمره کشت و کار آنان
    را با زور و قلدری می بردند. کشاورزان که همه تک تک بودند و مانند صحراگردان گروه و
    سر کرده نداشتند همیشه با وجود تعداد زیادشان میباختند. زیرا تا مادامیکه به آنان
    حمله نمیشد به کمک دیگران نمی رفتند. کم کم حس کردند که صحرا نشنیان هر روز خدمت
    تعدادی از آنان میرسند و بالاخره روزی نوبت آنان هم خواهد شد. این بود که با هم
    متحد شدند و برعلیه ظلم وزور قیام کردند و با متحد شدنشان از شر ظلمان راحت
    گردیدند.

    حساب کنید که در یک ده مثلاسه هزار جوان کشاورز بود و تنها مثلا صد نفر به آن ده
    حمله میکردند آنان تاکتیک داشتند و با رعب و وحشت و با استفاده از زور و اتحاد
    خودشان کشاورزان را شکست میدادند و محصولشان را میدزدیدند. جوانان هم کم کم به فکر
    افتادند که اگر آنان هم با هم متحد شوند براحتی جلوی غارتگران را میگیرند. همین
    مشگل در باره کشورهایی مثل چین هم بودکه مردم که با هم متحد نبودند براحتی زیر یوغ
    استعمار رفتند و استعمار هم آنان را تریاکی و بی بخار کرد و برده وار از آنان سو
    استفاده فرمود.

    مشگل اساسی همان نداشتن اتحاد و برنامه و بی دانشی بود و خیانت یک مشت خود فروش
    و تمامیت خواه. هنگامیکه چند نظامی انگلیسی مثلا حمله میکرد چندین هزار چینی
    میگریختند و آنانی که نمیتوانستند بگریزند دستگیر میشدند و در زندانها شاید شکنجه
    هم میشدند. این بود که بعد ها قرار بر این شد که همه بایست تا آخر بایستند و کسی
    فرار نکند. مسلم است که چندین صدتن مرد مسلح حریف صدها هزار آدم نخواهند شد و
    مجبورند که تسلیم شوند ولی اگر مردم میگریختند مسلم است آن تعدادی که گیر میافتادند
    به قربانگاهها میرفتند و ظالم بر قرار میبود.

    مرجان میگفت که بعد از مرگ پدرشان قرار شد که خواهر بزرگتر طبق قیمت روز خانه
    پدر را بخرد و سهم دیگران را بدهد و خانه ای که پدر ساخته بود از بین نرود. مرجان
    هم بر طبق محاسبه و تعین نرخ روز خانه را از خواهر دیگرش خرید و نصف قیمت آنرا به
    خواهرش داد. بعد از مدتی مرجان خانه را تعمیر و ترمیم کرد و از آن یک خانه بسیار
    بهتر و زیبا تر ساخت. خواهر مرجان ژامک نزد خواهر رفت و گفت که شوهرش پولها را قمار
    کرده و بقیه را هم ولخرجی کرده است. و برای پسرش یازده ساله اش لباسهای اسموکنیک
    خریده و ماشین نو خریده و حالا خیلی بیچاره شده است. و در ضمن گفت که قیمت خانه و
    زمین هم ترقی کرده است و او بایست مقداری پول به او بدهد. مرجان گفت بهتر است که
    نزد یک نفر سوم برویم و ببنیم که او چه میگوید.

    ژامک حاضر نبود که به نزد داور برود و بالاخره مرجان هم که میخواست خواهرش راضی
    باشد. دوباره خانه را تقویم کردند و مرجان باز هم مقداری اضافی به ژامک داد. ژامک
    طبق معمول پولهای اضافی را صرف عیاشی و خوشگذرانی و خرید کیف و کفشهای بسیار کرد
    بطوریکه مرجان میگفت شاید حدود دویست جفت کفش در خانه شان دارد. خوب دوباره پولها
    ته کشید و ژامک برای بار سوم دبه درآورد که تو من کلاه گذاشته ای وبایست خانه
    دوباره تقویم و ارزیابی شود. مرجان که میدید خواهرش دارد ناراحت میشود برای بار سوم
    هم قبول کرد که خانه مطابق قیمت روز دوباره ارزیابی شود و اضافه بها را وی به خواهر
    که اورا بسیار دوست میداشت بدهد. و رابطه خوبشان را حفظ کند. در این میان سرو صدای
    فرزندان و شوهر مرجان هم بلند شد که این چه کاریست که میکنی هر دفعه که خواهرت دبه
    در میآورد مبلغی به او میدهی و او شاید تا ابد برای خودش ناندانی درست کرده است.

    برای بار چهار ژامک با مرجان سرسنگین شد و به او محل نمیگذاشت. مرجانه که خواهر
    کوچکترش را خیلی دوست داشت به سراغ او رفت و جویای حالش شد. ژامک گفت برای تو چه
    فرقی میکند که من چطورم. تو که بمن کمک نمیکنی و خانه پدر را از چنگ من در آوردی و
    بدان که من راضی نیستم و از آن خانه خیر نمی بینی. این بار بود که مرجان دوزاری اش
    افتاد و فهمید که ژامک عادت کرده است که اورا بدوشد و دوستی برای ژامک تنها گرفتن
    پول است وگرنه شاید هیچ علاقه ای در میان نباشد.

    این بود که تصمیم گرفت دیگر دور این خواهر را که سه بار دبه در آورده است خیط
    بکشد. واقعا که وقتی موضوع پول در بین میآید مردم و خیلی از آدمها کاملا عوضی
    میشوند. و به هیچ وجه به حق قانونی خود قانع نیستند و مرتب میخواهند بهر بهانه ای
    که شده سواستفاده بکنند. متاسفانه پول پرستان همه معیارهای انسانی را زیر پا
    میگذارند تا به پول بیشتری دست یابی کنند.

    در این مرحله دین دوستی و علاقه های خانوادگی هم قربانی میشوند. باز نظر من ذکر
    مصیبت نیست درست که اجتماع بسیار بی تفاوت و یا سنگدل و یا غارتگر شده اند و مردم
    تا مادامیکه تیغ تیز زیر گلویشان قرار نگرفته است بی تفاوت هستند. آنان کسانی که
    بعللی به آنان اعتماد کرده اند غارت و بعد هم برای از بین بردنشان برنامه ریزی
    میکنند. متاسفانه در این رهگذر کسی به کسی رحم نمیکند و خواهر برادر را از بین
    میبرد تا مبالغی بیشتر بدست آورده به مثلا پسر عیاش خود هدیه بدهد.

    یا پسرخاله سر پسرخاله را کلاه میگذارد تا زندگی بهتری داشته باشد و بتواند به
    فرزندانش بیشتر رسیدگی کند و یا برایشان ارث بیشتری بگذارد. متاسفانه دادگستری و
    سیستم بیهوده آن هم راه رابرای غارتگران باز میگذارد. مثلا در سیستم قضایی ایران
    هرگز به تورم توجه نمیشود و به نام اینکه ربا در اسلام حرام است حربه به دست غارتگر
    میدهد که قرض چند روزه را به سالها بکشاند و از تورم سو استفاده بکند. و یا کسانی
    که مثلا از اسم مومن بودن و خوب بودن یک دین سواستفاده میکنند ودیگران را غارت
    میکنند که مثلا فکر میکرده اند آنان آدمهای مومن نماز خوان و خوبی هستند ولی درعمل
    دزدان بی انصافی از آب درآمدند.

    گرچه تا انسان همین بلا سر خودش نیاید متوجه نخواهد شد که یک من کره چقدر روغن
    دارد؟ مردی میگفت که شخصی که یک دست داشت در خیابان میگشت تا به مردی دیگر رسید که
    او هم یک دست داشت پهلوی او نشست و زار زار گریه کرد. گفتند چرا یکهو به گریه
    افتادی؟ گفت آخر این مرد یک دست است که مرا درک میکند ومرا مسخره نخواهد کرد که از
    درد من آگاه است.

    کسی که غارت میشود اگر پهلوی دیگران درد دل کند یا برایش یک نقشه تازه میکشند و
    یا به ریشش میخندند که تقصیر خودت بوده چرا اعتماد کردی؟ میخواستی ندهی هفت تیر که
    روی سرت نگذاشته بودند. یکی از دوستانم تعریف میکرد که به شخصی مقداری پول قرض داده
    بود که همسر بیمارش را معالجه کند. ولی حالا پس از چندین سال دوست نامرد که پول هم
    داشت بدهی اش را پس نمیداد. دوست پهلوی یک دوست مشرکشان رفت که از طریق او شاید
    دوست نابکار را در حالتی قرار دهد که پولها را پس بدهد.

    دوست مشترک که فهمید که او به دیگر دوست آنقدر پول قرض داده به او پرخاش کرد و
    به او بد بیراه گفت که مرد حسابی تو چرا این پول را بمن که اینقدر احتیاج داشتم
    ندادی و کلی با وی بگو مگو کرد و حسابی با او بی مهری نمود. خوب این هم ثمره درد
    دل. یک دوست آلمانی من میگفت هیچوقت ناراحتی هایت را برای دیگران بازگو نکن که یا
    مورد تمسخر قرار میگیری یا آنان خوشحال میشوند که تو ناراحتی داری و آنان ندارند.
    خیلی ها که درد دل را می شنوند در پیش خود نقشه میکشند که چگونه میتواند از شخص
    غارت شده سواستفاده کنند.

    که از قدیم گفته اند که مال عاشق خوردنی ریش عاشق ری دنی است. یعنی اگر کسی
    را دوست داری بایست مالت را هم بدو بدهی تا وقتی که مالت تمام شد اخراج بشوی. دوست
    من که بعنوان بهایی اخراج شد برای کمک نزد دوستان و فامیل بهایی اش رفت آنان به او
    خیلی محبت کردند و برایش خیلی دلسوزی کردند و به او خیلی هم کمک کردند. ولی
    متاسفانه تمام اینکارها برای این بود که وی را غارت کنند. امیدوارم بهاییان متعصب
    نگویند که بین ما همچنین چیزی وجود ندارد که من مدرک دارم متاسفانه تشکیلات بهایی
    هم که بایست غمخوار مظلوم باشد نظیر دادگستری است. بایست مرض را پنهان نکرد بلکه
    مداوا نمود. پنهان کردن مرض مرض را معالجه نمیکند.

  • Behzad Arya

    هر وقت تصویر واقعی حضرت علی را میبینم فورا بیاد داروین میافتم که گفت : آن حضرت زاده میمون است .. ولی در تصاویری که بعنوان علی بمردم غالب کرده اند ایشان از نظر زیبایی وجذابیت مانند مانکن ها میماند و آلن دلون در برابر زیبایی ایشان سرتعظیم فرو میاورد ./.

  • Alijafariani

    تو گوه خوردی بروقران رو باز کن ببین در بار ه ی روزه گرفتن چی گفته که چقدر برای بدن مهمه و حیاتی است در ضمن تو یه خوا هر کوسته سنی هستی خواهر کوسته ولدوزنا بچه سگ سنی

    • نسل سوخته

      خواهر کوسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
      خواهر کسه درسته.
      حیفه یک مسلمونه واقعی و گوگولی مگولی مثل تو که  پیرو خط خمینی هست اینقدر بی ادب باشه ها.
      البته چون فحشهای ناموسیت در جهت حفاظت از اسلامه خدا خودش بهت ۷۰ تا حوری بهشتی سرخ و سفید میده که دیگه لازم نباشه جق بزنی.آفرین مسلمون.
      ضمنا اون آیه و سوره ای که در قران راجع به فواید روزه گفته شده را به ما معرفی کن دوست دارم ببینم چند صفحه در مورد فواید روزه سخن گفتن.

  • Asa16

    حافظ وسعدی وابن سینا و….صدها دانشمند وادیب دیگر که ادعای تجلیل آنها را می کنی از برکت اسلام وتعالیم آن در ایران مجال ظهور یافتند وقبل از اسلام حتی یک شاعر ایرانی یا دانشمند نداریم زیرا پادشاهان ایران سواد آموزی را فقط برای خود وموبدان مجاز کرده بودند ودر عوض عیش ونوش با مادران ودختران خود را هدف قرار داده بودند 

    • نسل سوخته

      تو اونجا بودی؟؟؟؟؟که میگی با مادر خودشون بودن؟؟؟؟؟؟؟
      این قسمت تاریخ رو قبول داری اون بخششو که میگن اعراب زنان ایرانی رو بردن و بهشون تجاوز کردن و بردشون کردن قبول نداری؟؟؟؟؟؟
      اصلا گیرم که ایرانیا سکس خانوادگی داشتن.
      این دلیل میشه ما بگیم حالا عربها و مسلمونا حق داشتن اجداد عزیزمون رو لت و پار کنن.
      تفکر شما باعث تاسفه.

  • Alijafariani

    سلام.ببین دوست عزیز اولا به مقدسات اسلام وامامان توهین نکون من خودم هم از اخوند ها متنفرم.من فقط چهر چیز رو قبول دارم .خدا.قران.پیامبر اسلام.امامان.و هیچ کس دیگه رو قبو ندارم.خدا در قران می فرماید=لا اکراه فدین=در دین هیچ زور واجباری نیست و کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وزور وادار به پذیرفتن دین کند.شما میتونی پیامبر وامامان رو قبول نداشته باشی ولی حق نداری به عقاید ومقدسات توهین کنی.یعنی از زمان پیامبر اسلام همه مردم ایران اشتباه می کردن تو داری راست میگی نه پسر جون برو قشنگ فکر کن این همه ادم اشتباه فکر می کردن تو یکی راست میگی………..

    • نسل سوخته

      اره اینو میگه اما از طرفی هم برای کافران  جزیه تعیین میکنه(باج)این همه آدم کین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
      شماها اجازه نمیدین راجع به این دین بحث بشه سریع حکم به ارتداد و قتل میدین حتی اگر کسی از دین شما خارج بشه حکمش مرکه بعد میگی لا اکراه فی الدین!!!!!!!!!
      خجالتم خوب چیزیه.

  • Juuu

    شما پسرای خوبی هستید ولی خیلی گوز گوز میکنید کس شعراتون هم به درد خواهراتون میخوره….لااله الا الله محمد رسول الله و بس

  • Pop

    من فقط یه جمله میگم و ساکت میشم ولی باید تفسیر بشه  :  ان الدین عندالله الاسلام ومن یتخذ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو بل آخره من الخاسرین:     صدق الله ورسوله العزیز

    • نسل سوخته

      میخوام که قبول نشه.
      همچین میگین تفسیر انگار چیه.
      اما بازهم تشکر میکنم که اینقدر فرهنگ داشتین که به جای فحاشی این متن رو بنویسین.

  • Ykhodabandehloo

     

     

    منشأ وقاحت

    یزدان خدابنده لو .

     

     

    در فرهنگ معین آمده است که وقاحت یعنی بی حیائی ، یعنی بی شرمی . بنابر این ، از
    مفهوم حیا و شرم برمی آید که وقاحت ، پدیده ایست در حوزۀ اخلاق .

    حال ، اخلاق چیست ؟

     اخلاق یعنی رعایت قواعد بازی ، یعنی
    هر کاری که انسان انجام میدهد باید قاعده در آن حضورداشته و بر بنیادی استوار باشد
    و درجۀ اخلاقی بودن انسان بستکی به احترامگذاری او به پارامتهای این قاعده و بنیاد
    دارد و قاعده ، الزامأ باید تکیهگاهی واقعی و مادی مثل زمین وطبیعت دراختیار داشته
    باشد تا تعادل به موازات خط افق در آن انعکاس یابد …. و نمود عینی ، تجسّمی
    وتاریخی این انعکاس در سردرِ دادگستری های جهان برای فهم عوام ، فرشته ای با ترازوئی
    در دست به نمایش در آمده که کفه های آن ترازو به موازات خط افق قراردارد . در
    نتیجه هر موضوع بیقاعده ، پدیده ایست مهمل و فاقد اخلاق ، و در حوزۀ معرفت ، اگرساختار
    فکری انسان و جهانبینی او ، بنیاد خود را در آسمان قراردهد ، جاییکه نه قاعده  و نه تکه گاهی بر واقعیت دارد . مثل جهانبینی
    اسلامی با بنیاد الله در آسمان . که دیدگاه آن معطوف بر
    طبیعت نیست ، چون قاعده و بنیاد خود را درلاهوت بر پدیده ای موهومی قرار داده ….
    از اینروست که انسان مسلمان مِهر و الفتی به طبیعت بعنوان تکیهگاهی امن ندارد و با
    آن بیگانه است و نیازها و خواسته هایش را در آسمان میجوید ووقت خود را صرف
    اموراخروی میکند . نه دنیوی . و نیازهایش را بجای جستجودر طبیعت و زمین ، از خدا
    میطلبد . چون اگراز طبیعت مطالبه کند ، طبیعت ازاو می خواهد که دو  کارانجام دهد ، یکی حرکتی هدفمند تارسیدن به
    نتیجه ، دو دیگر، یافتن رازورمز طبیعت …. امّا درعمل ، انسان مسلمان که همیشه
    نکاشته درومیکند ، هیچ یک ازاین دوکار را انجام نمیدهد ، چون اهل عمل نیست ورندانه
    انتظار دارد ، نیاز های او بدون کارو تلاش در اختیارش قرار گیرد ، از اینروست که
    انسان خوش خیال ایرانی و مسلمان ، بیش از هزارسال است که بر سر سفره می نشیند و از
    تمام نعمت هائیکه همه از این زمین گرامی وخورشید درخشان که هردو عناصرهستی هستند ،
    فراهم آمده ، میخورد و پس ازانباشته شدن شکم از طعام . دشتش را بسوی آسمان دراز کرده
    و از پدیده ای موهومی بنام خدا تشکر میکند ، بدون حتی یک باراشاره به زمین ِمهربان
    و طبیعت معطوف بر آن که همۀ هستی او از اوست ، حال ، متفکرایرانی باید کلاه خود را
    قاضی کند که این شیوه از تفکر در دراز مدت چه تأثیر شومی برزندگی او میگذارد وهمین
    از خود بیگانگی و عدم مهر به طبیعت که همۀ هستی ما از اجزاء اوست .. ونا آگاه بودن
    با دنیای پیرامون و راز و رمز آن، علتِ عقب ماندگی ِ فاجعه بار تاریخی ومنشأ وقاحت
    در جهانبی اسلامیست .در نتیجه وقاحت ، بی حیائی و بی شرمی درپندار ، گفتار و
    کرداری  به نمایش در می آید که  قاعده ای استوار و قابل لمس در آن وجود ندارد. در
    این مورد نگاه کنید به قضاوتهای اخلاقی کودکان اثر ژان پیاژه روانشناس سوئیسی ….

  • mehri azaade

    ba dorood va sepaskozar azbehtarinhaye arezoye iran azad ra daram .

  • Nicko_

    من آریایی ام .
    خدای من ایران است.
    پیامبر من کورش بزرگ است.
    امامان من داریوش بزرگ،خشایار شا،مازیار،انوشیروان عادل،بابک خرمدین.
    امام زمان من کاوه اهنگر است.
    رو حانیون من فردوسی،مولوی ،حافظ،سعدی و ابن سینا.
    کتاب مقدس من شاهنامه است .
    اصول و فروع دین من لوح حقوق بشر کورش بزرگ است.
    عاشورای من قادسیه است.
    شهدای من رستم فرخزاد و یزدگرد است.
    پرچم من درفش کاویانی است…
    بهشت من ازادی است.
    عید من مهرگان و نوروز است.
    محراب من دل است.
    دین من عشق و دانش است.
    ایمان من خرد است.
    خوی من …هخامنشی است.
    دوست من اشو زردشت و دشمنم تازیان.
    ذکر من پاینده ایران است.
    مذهب من اریاییست.
    من ایرانیم،من اریایی ام

    • Golestan

      ما برای ابادانی این سرزمین یه کاربن بین شما آریایی‌ها و مسلمان‌ها میگذاریم تا وقتی‌ اونارو میگأیم شما هم گایید ه شید ،

    • پدر سگ سهراب ارژنگ

      پدر سگ حذف نکن:یه کاربن مابین شما آریایها و مسلمانها میذاریم با یه بار کردن هردو گاییده میشید

    • پدر سگ سهراب ارژنگ

      پدر سگ سهراب ارژنگ حذف نکن تو آریایى کثیف با مسلمانان هیچ فرقى ندارى

  • banuye ariyaei

    payande iran

  • سینا

    دوست گلم فردوسی ارادت خودشو بدون هیچی ترسی به پیامبر نشون داد توی شاهنامش یکی ازدلایل پذیرفته نشدن شاهنامه توسط محمود سنی مذهب همین بود خود حافظ حافظ قران بود شاپور بختیار کسیه که هموطنان خودشو به گلوله بست زردشت پیامبر خدا بود ولی خود زردشت بشارت اخرین پیامبرو میده میگی امام زمان افسانست چون نمیشه دیدش مگه خدا رو میشه دید مگه تو قدرت خدا شک هست مگه همون زردشت معجزه نداشت معجزه رو کی میاره خدا همون خدا موعودشو نگه داشته
    امام زمان قاتل نیست فقط بدا رو از بین میبره اونم کسایی که خودشون مردمو میکشن مگه کوروش به لیدیه و بابل حمله نکرد به انتقام جنگی که اونا شروع کردن دوستم اول فک کن بعد یه مشت حرفای قدیمی رو به گوش ملت ساده ایران بخون